سلام دوستان. من علی هستم از قم. دانشجو بیست و یک ساله. عاشق بازی و عشقم. عاشق فصل زمستونم. عاشق تنهایی و سفرم. عاشق اینم که موهام رو از یه سمت به سمت دیگه شونه کنم و روی یک سمت پیشونی بندازم تا جایی که جلوی یک چشم رو بگیره. عاشق شکستن قوانین زندگی و متفاوت بودن. در یه روستای کوچولوی دور افتاده بدنیا اومدم. پدرم رو هفت سالگی از دست دادم. برادر خوب و کوچیکترم رو هم چهار سال پیش از دست دادم. الان فقط خواهر کوچیکترم و مادرم برام مونده که مادرمم بشدت مریض شده و داره میره. دختر زیبایی هست که دوستش دارم و اونم عاشقمه. قرار بود بهار گذشته ازدواج کنیم. من آپارتمان و ماشین از خودم دارم و آماده زندگی هستم ولی بعد از مریضی مادرم بخاطر خواهر کوچیکترم که نیاز به مراقبت داره الان نمی تونم ازدواج کنم. نمیشه دو تا زن رو کنار هم جا بدی و و همه چی خراب نشه. حالا باید بخاطر این اتفاقات غمگین باشم؟ نه، تمام دوستانم من رو به عنوان انسان شادی میشناسن و بخاطر اخلاقم دوست دارند همیشه با من باشند اما با اینحال هیچکدوم از آنچه بر من گذشته اصلا خبر ندارند. همه من رو به عنوان انسان شاد و موفق و مستقل و با اراده ای میشناسند. حالا شما مشکلاتتون چیه؟ اگر من با وجود همه اینها شاد هستم پس برا شما توجیهی برای ناسپاسی میمونه؟ من تصمیم گرفتم انسان خوبی بشم با اینکه اگر بد و ناسپاس میشدم کسی سرزنشم نمیکرد. من معمولا دوست ندارم با کسی رفیق باشم یا بخصوص حرفهای دلمو به کسی بزنم چون دیگران معمولا انسانهای نادانی هستند که اگر چیزی از تو بفهمند اونوقت کنترل تو دست اونها می افته و عزتت که مهم ترین سرمایه انسانه در خطر می افته. برادر تنی انسان بهترین دوست انسانه و اگر برادری ندارید من به شما هم نصیحیت می کنم به احدی غیر از اعضای خانوادتون اعتماد نکنید حتی هر چقدر هم که به شما محبت کنند و فداکاری برات کنند. از روی تجربه شخصی میگم. اما اینجا دنیای مجازیه و من حالا با تمام کارهایی که باید در طول روز انجام بدم و معمولا هم نظر دیگران برام اهمیتی نداره (البته شاید هم این غروره بدی باشه که دارم) اما برای اولین بار وقت گذاشتم و این وبلاگو 17 مرداد 94 خریدم و برای شما عزیزان اینجا پست میزارم تا شما رو با نظر خودم آشنا کنم و نظر شما رو هم بخونم. اگر نظر خوبی داشته باشید من بخاطر نوع فعالیت های غیر درسی ام می تونم نظر شما رو به گوشهای زیادی برسونم. پس عزیزان بخونید و نظر بدید و اگر دوست داشتید حتما این وب رو به دوستان خوبتون معرفی کنید. من اینجا مطلبی رو کپی نکردم و نمیکنم. همه مطالب و پست ها رو خودم نوشتم.
موفق باشید.
یا علی
دو آهنگ بسیار زیبا برای همه عاشقان که جدا ارزش دانلود رو دارند، یکی به زبان فارسی یکی انگلیسی:
آهنگ تیتراژ مدار صفر درجه که واقعا زیباست و من عاشقشم. صفحه زیر:
و آهنگ معروف Nothing Else Matters
حتما خیلی ها این آهنگ رو شنیده اند ولی اینجا اجرای زنده اش رو گذاشتم که از خود آهنگ اصلی هم قشنگ تر شده و واقعا زیباست:
http://cld.persiangig.com/download/RTPcKPZyB9/Nothing%20Else%20Matters%20(live).mp3/dl
دانلود آهنگ بسیار زیبا، قدیمی و آهنگ مورد علاقه من و به زبان آلمانی در صفحه زیر:
http://cld.persiangig.com/download/8p7Oajfs2D/05%20Die%20Grenzwacht%20hielt%20im%20Osten.mp3/dl
دوستانی که زبان آلمانی بلد نیستند ولی با اینحال باز این آهنگ براشون خالی از لطف نخواهد بود.
(بزودی مطالب علمی و مذهبی و دیدگاه های متفاوت و کلیپ های بسیار جالب که بدست خودمان ساخته شده در این وبلاگ در اختیار شما قرار خواهد گرفت، منتظر باشید)
برچسبها:
رسول اکرم| میفرمایند:
خداوند جوان توبه کار را دوست دارد.
اکنون میخواهیم از توبه صحبت کنیم. حال که ما پی به حقیقت قیامت برده ایم زمان آن رسیده تا هر کجا رفته ایم، قبل از آنکه مرگ فرا رسد بازگردیم. زیرا توبه از هر گناهی جز شرک تا قبل از فرا رسیدن مرگ پذیرفته میگردد، اما زمانی که انسان با مرگ مواجه شد دیگر نه.
توبه همچون بیرون آوردن لباس چرکین از بدن و پوشیدن لباس پاک و تمیز است. توبه همچون شستشوی بدن آلوده و عطر زدن است.
بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همهی گناهان را میآمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است.
کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.
توبه را شرایطی ست:
شخصی برای خودنمایی در محضر علی× گفت: «استغفرالله» علی× به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند آیا میدانی استغفار (تنها به زبان نیست و) از درجه اعلی است؟ سپس فرمود:
استغفار و توبه دارای شش رکن است:
1_ پشیمانی از گناهان قبل. 2_ تصمیم بر ترک گناه. 3_ ادای حق مردم. 4_ ادای حق الله. 5_ ذوب شدن گوشت بدن که از غذای حرام روییده شده با حزن و اندوه. 6_ بدن سختی طاعت خدا را بچشد همانگونه که شیرینی گناه را چشیده است. در این هنگام بگو: «استغفرالله».
شروع دوباره
سخت ترین مرحله از هر کار شروع آن است.
انسان بايد با تنبلي و وسوسه ي انجام كارهاي آسان مبارزه نمايد و اين مبارزه بايد تبديل به يك عادت شود.
مثلاً شخصي كه شهوت او را اسير كرده بايد پرهيز كند از خوردن غذاهاي تحريك كننده. و پرهيز كند از تماشا يا فكر كردن به مسائل تحريك كننده و هيچگاه بيكاري او را اسير نكند. طبيعي ست كه نفس و خوي حيواني انسان با اينگونه اعمال مخالفت خواهد ورزيد زيرا انسان داراي خوي حيواني بسيار قويست.
اين حيوان دروني هميشه انسان را به تسليم شدن دعوت ميكند، مثلاً هنگام وحشت انسان را به فرار، هنگام گرسنگي انسان را به خوردن و هنگام فقر انسان را به دزدي تشويق ميكند، چون اين كارها آسان ترين كارها در اينگونه زمان ها هستند. در نتيجه تنها چيزي كه ممكن است انسان را از درون نجات دهد اراده و عزم است تا اين حيوان را تحت كنترل درآورد.
درمان عيوب درون
انسان براي درمان عيوبش ابتدا بايد از معاشرت با بد گفتاران و بد انديشان دوري جسته و پيوسته خواهان آن باشد كه كسي عيوبش را برايش بازگو نمايد. چون کمتر پیش می آید انسان خودش متوجه ی همه ی عیوبش گردد . او به خویش خوش بین است . ديدني كه از روي رضا و خوشبيني باشد همه ي عيبها را ميپوشاند، همان طوري كه ديدني كه از روي دشمني و عداوت باشد عيبها را آشكار مينمايد.
انسان غريزه ي حب ذات دارد، به خودش بيش از هر چيز و هر كسي علاقه مند است. هميشه خودش را و آنچه وابسته به خودش است با عينك خوشبيني مينگرد، يعني درباره ي خودش و آنچه مربوط به خودش است طوري قضاوت ميكند كه دلش راضي شود نه آن طور كه حقيقت است. انسان اخلاق بد خود را خوب ميپندارد و اعمال ناپسند خود را پسنديده.
بنابراين انسان اگر دشمن داشته باشد بهتر رشد ميكند زيرا دشمن از او مرتبا ايراد گرفته و انسان را به حركت وا ميدارد. از اين رو من معتقدم انسان هاي بزرگ دشمنان بزرگي دارند.
پس اگر دشمن عيبي از انسان را آشكار نمود انسان بايد در درون خوشحال شده و سعي در برطرف نمودن آن نمايد.
ديگر راه براي درمان عيوب نفساني اين است كه هر گاه گناهي از انسان سر زد سعي بر آن داشته باشد كه نفس خود را تنبيه نمايد. مثلاً اگر از تاريكي ميترسد، بد نيست دقايقي را در تاريكي و تنهايي بماند تا بر نفس غلبه نمايد و صفت شجاعت در او رشد كند. و اگر مال حرام يا نگاهي ناپاك از او سر زد و يا غضب بر او غلبه نمود، خوب است روز را به روزه و شب را به عبادت بگذراند تا نفس تنبيه شده و جسارت خود را در مسیر گناه از دست بدهد.
البته در درجه اول بايد سعي نمود كه از تحريك قواي سه گانه (شهوت، غضب، خیال) جلوگيري شود، زيرا وقتي اين حيوانات وحشي به انسان حمله كردند، بي نهايت سخت است كه انسان سالم از چنگال آنان نجات يابد. بلكه آنچنان دل و روح تاريك ميگردد كه مقاومت عقل در برابر سلطنت طلبي ديگر قوا ضعيف شده و عاقبت کمال انسانی از بین خواهد رفت.
ورع (پاکدامنی) و نتایج آن
حضرت علی، علیه السلام، در روایتی میفرمایند: «همانطور که با دشمن خود جهاد میکنید، با هواهای نفس به مبارزه و پیکار برخیزید. »
و در جای دیگر میفرمایند:
«پیش از آنکه تمایلات نفسانی به تجری و تندروی عادت کنند، با آنها بجنگ: زیرا اگر تمایلات سرکش، در تجاوز و خودسری نیرومند شوند، فرمانروای تو خواهند شد، و تو را به هر سوء که بخواهند میبرند و در نتیجه قدرت مقاومت در برابر آنها را از دست خواهی داد. ».
علی، علیه السلام، میفرمایند: رسول اسلام شب معراج از حضرت رب العزه از بهترین اعمال سوال کرد، خداوند متعال در بخشی از پاسخ خود به سوال رسول اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، فرمود: «ای احمد، اگر علاقه داری پارساترین مردم باشی، نسبت به دنیا زاهد و به آخرت مشتاق باش. »
عرضه داشت: «چگونه نسبت به دنیا زهد ورزم و به آخرت عشق بورزم؟»
خطاب رسید: «خوردن و آشامیدن و لباست را از دنیا سبک بردار، که سبک گیری در این امور مصونیت حتمی از گناه است و باعث بر حفظ حقوق مردم. فردای خود از مال دنیا انباشته مکن و بر ذکر و یاد من مداومت داشته باش. »
عرضه داشت: «بیدار باش که مردم تو را آن چنان مشغول نکنند که مرا از یاد ببری و از ترش و شیرین دنیا بپرهیز و شکم و خانه را از غیر ضرورت خالی دار، و مانند طفلان مباش که چون سبز و زرد دنیا را ببینند عشق ورزند و چون شیرین و ترشش را به دست آورند مغرور گردند.
ای احمد، بر تو باد به پارسایی و خودداری از برنامههای غیر خدایی، که هر ورع و پارسایی سر دین، وسط دین و آخر دین است.
ورع، عبد را به مقام قرب حق میرساند، ورع مانند گوهرهایی است که بر آویزهی گوش میزنند و مانند نان در میان سفره است. ورع، سر ایمان و ستون دین و همانند کشتی است، همانطور که نجات از دریا برای کسی است که سرنشین کشتی است. همانطور نجات زاهدان در دنیا به ورع است. ای احمد، ورع درهای عبادت و بندگی را به روی عبد باز میکند و باعث بزرگواری و کرامت او در خلق عالم میشود، و با ورع است که عبد به مقام وصال الله میرسد».
پیامبر اکرم| زمانی که مسلمانان از جنگ با کافران و مشرکان بازمیگشتند فرمود:
مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر، و بقی علیهم الجهاد الاکبر: مرحبا به گروهی که جهاد کوچکتر را بجا آوردند، و هنوز جهاد بزرگ تر بر عهدهی آنان باقی مانده است!
عرض شد: ای رسول خدا جهاد اکبر چیست؟
فرمود:
جهادالنفس: جهاد و مبارزه با نفس.
یکی از راههای مقابله با وسوسههای شیطانی، مطالعه در زندگی قهرمانان تقوا و تفکر در برکات مبارزه با نفس است.
به عنوان مثال به این نمونه دقت کنید:
از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نقل شده است: در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباختهی من شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند تو را امتحان کند، بیا این بار تو خدا را امتحان کن! سپس به خداوند عرضه داشتم: « خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!»
آنگاه به سرعت از دام گناه میگریزد و بی درنگ دیدهی برزخی او روشن میشود، و آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، میبیند و میشنود.
حجه الاسلام و المسلمین سید محمد علی میلانی فرزند مرجع عالیقدر آیت الله سید محمد هادی میلانی میگوید: مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که در کف نفس و ترک گناه، خداوند به او چشم بصیرت عنایت فرموده بود، موفق شد جمعی از شیفتگان را در جهت اخلاص و عشق به خداوند تربیت نماید.
جناب شیخ، چون به این مقام رسیده بود وقتی از خانهی خود بیرون میآمد برخی اسرار برای او کشف میشد و صورت واقعی افراد را میدید. از خود ایشان نقل شده است: « روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهار راه گلوبندک رفتم و برگشتم فقط یک چهرهی آدم دیدم».
بله، انسان بودن فقط به روی دو پا راه رفتن و قدرت نطق نیست، به وجود ارزشهای انسانی در انسان است. ارزش هایی که در جوانی شکل میگیرند.
برچسبها:
ما قصد نصیحت نداریم اما باید دانست حتی انسان هایی که فقط عزت دنیا را میخواهند هم برای بدست آوردن دنیا به سه چیز محتاج اند: احترام به والدین به خصوص مادر، نماز شب و دوری از شهوات.
قرآن کریم در خصوص والدین میفرماید:
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید: و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری رسند، کم ترین اهانتی به آنها روا مدار: و بر آنها فریاد مزن: و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو.
و بالهای تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنها فرود آر: و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، آنها را مشمول رحمتشان قرار ده.
پروردگار شما از درون دلهایتان آگاه تر است: (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هرگاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را میبخشد.
سوال: مراد از احسان و نیکی کردن به پدر و مادر، که مورد سفارش اکید قرآن و روایات اسلامی قرار گرفته است، چیست؟
جواب: امام صادق× جواب این سوال را در قمستی از این حدیث به ابو ولاد حناط، چنین فرمودند:
این که با آنها به نیکی سخن بگویی و آنها را گرچه بی نیاز هم بوده باشند، وادار نکنی که از تو چیزی را که به آنها نیاز دارند، سوال کنند (و تو قبل از سوال کردن و اظهار نیاز نمودن آنان، نیاز آنها را برطرف سازی، چراکه انسان ثروتمند نیز در برخی از موارد به دیگری نیاز پیدا میکند). و چشمانت را به آنها خیره مکنی، مگر با رحمت و مهربانی. و صدایت را بر صدای آنها بلند نکنی و دستهایت را برای آنها بالا مبری و در راه رفتن بر آنها پیشی مگیری.
از امام موسی بن جعفر× نقل شده که:
مردی از رسول خدا| از حق پدر بر فرزندش پرسید، حضرت فرمود:
لا یسمه باسمه و لا یمشی بین یدیه، و لا یجلس قبله، و لا یستسب له :
او را با نام نخواند، و جلوتر از او راه نرود، و پیش از او ننشیند و موجب دشنام گویی (دیگران) به او نشود.
برکات و عنایات فراوانی از نیکی کردن به والدین نصیب انسان میشود که تجربیات زندگانی خیلی از بزرگان تایید کنندهی آن است.
در اینجا چند داستان را برای نمونه از نظر خواننده میگذرانیم:
آیت العظمی مرعشی نجفی& فرموده است: «زمانی که در نجف بودیم یک روز مادرم فرمودند: پدرت را صدا بزن تا برای صرف ناهار تشریف بیاورد. حقیر به طبقهی بالا رفتم و دیدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده. مانده بودم چه کنم: از طرفی میخواستم امر مادر را اطاعت کنم، و از طرفی میترسیدم با بیدار کردن پدرم باعث رنجش خاطر او گردم. خم شدم و لبهایم را کف پای پدرم گذاشتم و چندین بوسه برداشتم، تا اینکه در اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم، وقتی این علاقه و ادب و کمال و احترام را از من دید، فرمود: شهاب الدین تو هستی؟
عرض کردم: بلی آقا.
دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: پسرم، خداوند عزتت را بالا ببرد، و تو را از خادمین اهل بیت، علیهم السلام قرار دهد».
حضرت آیت الله العظمی مرعشی میفرمود: « من هر چه دارم، از برکت آن دعای پدرم است».
شهید آیت الله مطهری میگوید: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم میاندیشم، احساس میکنم یکی از مسایل که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایات و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده ام. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی، تا آنجا که توانایی ام اجازه میداد، با وجود فقر مالی و مشکلات مادی در زندگی ام از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنها کمک و مساعدت کرده ام.
مجتبی مطهری یکی از فرزندان شهید مطهری نیز میگوید:
من مکرر شاهد تواضع و احترام خاص پدر و معلم بزرگوارم بودم. هر گاه به فریمان (زادگاه و محل سکونت پدر بزرگم آقای حاج شیخ و فامیل پدری) سفری میکردیم پدر تاکید خاص داشتند که ابتدا به منزل پدر و مادرشان بروند. پس از آن اقوامی را که برای دیدن ایشان و خانواده به منزل حاج شیخ میآمدند میپذیرفتند. در موقع رو به رو شدن با پدر و مادر دست آنان را میبوسیدند و به ما نیز توصیه میکردند که دست ایشان را ببوسیم.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده فرمود:
من نظر الی ابویه نظر ماقت و هما ظالمان له لم یقبل الله له صلوه.
هر کس به پدر و مادرش نظر خشمانه بنماید در حالی که آنان (والدین) بر او (فرزند) ستم هم کرده باشند، خداوند از او نمازی را نخواهد پذیرفت.
علی(علیه السلام) فرمود:
بر الوالدین اکبر فریضه :
نیکی به پدر و مادر، بزرگ ترین واجب است.
باید بدانیم نیکی به پدر و مادر مختص به زمان زندگیشان نیست بلکه پس مرگ ایشان نیز نیکی کردن واجب است. چه بسا کسانی که در دنیا دچار عقوق والدین نشده اند ولی پس از مرگ ایشان، بدلیل بی توجهی به حقوق پدر و مادر، از سوی آنان عاق شده اند.
حضرت صادق (علیه اسلام) فرمود: چه مانع است احدی از شما را که احسان کند به پدر و مادر خود، خواه زنده باشند و خواه مرده، به اینکه بعد از مردن نماز برای ایشان بکند، حج به نیابت ایشان بکند، از برای ایشان روزه بدارد و آنچه میکند هم ثوابش به آنها عاید شود و هم به خودش.
محمود اکبری در کتاب پسران چه میپرسند راه کارهای عملی و مناسبی را برای ادای بخشی از حقوق والدین بیان میکند که مایهی تاسف خواهد بود اگر در اینجا آنها را مطرح نکنیم:
بخشی از راه کارهای عملی در ادای حقوق و بزرگداشت مقام پدر و مادر موارد زیر است.
1_ با آنها نیکو سخن بگویید.
2_ اگر آنها را ناراحت کرده اید، بکوشید تا خوشحالشان کنید.
3_در نیکی کردن به پدر و مادر، خوب و بد بودن آنها را ملاحظه نکنید (حتی باید به والدین غیر مؤمن نیز نیکی کرد).
4_اگر اطاعت از آنان ممکن نبود، حق بد رفتاری ندارید.
5_پیش از آنکه چیزی از شما بخواهند، حاجتشان را برآورید.
6_در حضورشان با احترام بنشینید.
7_صدای خود را از صدای آنها بلندتر نکنید.
8_در چشمانشان خیره نشوید.
9_آنها را به اسم صدا نزنید.
10_جلوتر از ایشان راه نروید (مگر آنکه ضرورتی داشته باشد).
11_بکوشید تا هرگز آنها را خشمگین نسازید.
12_در حد ممکن در برآوردن نیازها و تامین هزینهی آنان بکوشید.
13_هر قدر میتوانید به ایشان نیکی کنید.
14_هرگز در مقابلشان تکبر نورزید.
15_درخواست هایشان را برآورده سازید.
16_چنانچه در حق شما بدی کردند: در مقابل برایشان استغفار و طلب خیر کنید.
17_در مجالس، بالاتر از ایشان ننشینید.
18_هرگز صریحا به آنها جواب رد ندهید.
19_اگر از شما خواستند پیش آنها بمانید، در حد امکان از ایشان جدا نشوید.
20_در احسان به والدین جانب مادر را بیشتر مراعات کنید.
21_کاری نکنید که دیگران به پدر و مادر شما بد بگویند.
22_در وقت ورودشان از جا برخیزید.
23_مراقب سلامتی آنان باشید و اگر نیاز به پزشک و... دارند اقدام کنید.
24_غیبت ایشان را روا مدارید و نگذارید دیگران از آنها غیبت کنند.
25_نقاط ضعف آنان را بر دیگران بازگو نکنید (مگر موارد خاص).
26_صفات نیک ایشان را در حضور و غیابشان یادآور شوید.
27_محبت خود را به آنها آشکار کنید.
28_هر چه میتوانید در برابرشان تواضع کنید.
29_از ایشان تقاضایی نکنید که موجب شرمندگی شان شود.
30_بدی هایشان را فراموش کنید.
31_آنها را با سخن و رفتار تحقیر نکنید.
32_برای پدر و مادر خود دعا و احسان نمایید.
تندرویهای والدین
بعضی از مواقع عدهای جوانان عملکرد ناشیانهی بعضی افراد مذهبی را به حساب خود مذهب میگذارند و از دین و تمام انسانهای مذهبی، تنفر پیدا میکنند، مثلاً شخصی قصد امر به معروف و نهی از منکر دارد، اما به روش آن آگاه نیست و با تندی دست به چنین کاری میزند، یا فلان شخص مذهبی رعایت بهداشت و آراستگی ظاهر نمی کند و با چهره ای ژولیده در جامعه ظاهر میشود یا پدری در امور مذهبی، مانند نماز و غیره بر فرزندش بسیار سخت میگیرد. و هرز گاه او را به کارهای غیر واجب وا میدارد. قطعا برخوردهای این چنانی میتواند زمینه یا عامل گریز جوانان از مذهب و ایمان مذهبی شود.
برخی پدر و مادرها متأسفانه در راه تربیت فرزند راه افراط را میپیمایند. آنان گاهاً حتی خود را بجای پدر و مادر، خدای فرزندان قرار داده و آنان را بندهی خویش میسازند.
بنده ساختن یکنفر تنها به این معنی نیست که او را مجبور به سجده در برابر خود کنید. قرآن کریم در داستان برخورد موسی و فرعون، جابرانه فرمان راندن فرعون بر بنی اسرائیل را «تعبید» (بنده گرفتن) میخواند. از زبان موسی در جواب فرعون میگوید: «و تلک نعمته تمنها علی ان عبدت بنی اسرائیل (شعرا/22»).
یعنی تو بنی اسرائیل را بندهی خود ساخته ای و آنگاه بر من منت میگذاری که هنگامی که در خانهی تو بودم چنین و چنان شد؟
بدیهی است که بنی اسرائیل نه فرعون را پرستش میکردند و نه بردگان فرعون بودند، بلکه صرفا تحت سیطرهی طاغوتی و ظالمانهی فرعون قرار داشتند.
از نظر قرآن هر اطاعت امری عبادت است: اگر برای خدا باشد اطاعت خداست و اگر برای غیر خدا باشد شرک به خداست. هر گونه رابطهی «ارباب و مربوبی» شرک است. حتی در مورد رهبر یک کشور هم گفته اند تنها زمانی اطاعت از او شرک نیست که منبع اولیه اوامر او قرآن یا خواست الهی باشد.
بنابراین تسلیم شدن در برابر خواستههای خارج از انسانیت و اسلام والدین، جایز نیست.
بزرگان ميگويند: اگر پدر و مادر شما در دستوردهي افراط كنند و عرصه را بر شما تنگ نمايند، شما ميتوانيد اعمالي را كه درست هستند ولي مخالف با امر آنان است بدون اطلاع و يا ناراحت كردن والدين انجام دهيد. بياد داشته باشيد وظيفهي شما ناراحت نكردن آنان است.
بايد بدانيد بهترين روش براي تربيت فرزند اهداي حس كرامت به اوست. علماء و مفسران قرآن، در تفسير آيات قرآن ميگويند: پدر نبايد امر كننده باشد امّا اگر با احترام زياد به فرزند و بزرگ شمردن او، اين حس را به او تلقين كنيم كه با كرامت و بزرگوار است، فرزند هرگز در شأن خود نميبيند آلودهي معصيت شود و خود را خوار كند.
اميرالمؤمنين(ع) غذايش با غذاي فرزندانش تفاوت داشت. اجازه ميداد آنها آنطور كه ميخواهند غذا بخورند، با آنها با احترام صحبت ميكرد و از آنها نظرخواهي مينمود. اينها باعث ميشود كه فرزند حس كرامت كند. آنگاه ديگر نوجوان و جوان ما اعتياد، شهوات و گناهان را در شأن خود نميبيند. اين روش تربيتي همان است كه اهلبيت(عليهمالسلام) براي تربيت انسان از آن استفاده كردند.
وقتی علت رفتار جبارانه را از والدین میپرسید، وسواس خود برای تربیت فرزند را بهانه میسازند. پدری را میشناختم که میخواست به زور کتکهای بی امان، فرزند خود را تبدیل به شخصی با ایمان کند.
ولو شاء ربک لآمن فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین. خطاب به پیغمبر است. پیغمبر اکرم خیلی مایل بود مردم مؤمن بشوند. قرآن میگوید زور در مورد ایمان معنی ندارد. اگر زور صحیح بود خدا خودش به ارادهی تکوینی خودش میتوانست همهی مردم را مؤمن کند اما ایمان یک امری است که باید مردم انتخاب بکنند. پس به همان دلیل که خود خدا با ارادهی تکوینی و اجباری مردم را مؤمن نکرده است و مردم را مختار و آزاد گذاشته است، تو هم ای پیغمبر مردم را باید آزاد بگذاری، هر که دلش بخواهد ایمان بیاورد، هر که دلش میخواهد ایمان نیاورد.
این وسواس در مورد تربیت و نگه داری از فرزندان تأثیراتی وحشتناک روی آنان میگذارد. اول اینکه آنها را از دین متنفر میسازد، همانطور که سخت گیریهای کلیسا، جهان را از دین فراری ساخت. انسان بصورت ناخود آگاه دوست دارد زنجیرهایی را که به دورش گسترده اند پاره کند، حال اگر حس کند دین هم جزو این زنجیرهاست بدون شک برای نابودی دین نیز تلاش خواهد کرد.
دومین تأثیر بد این نوع تربیت، بی شخصیت ساختن فرزندان است. بشر اگر بخواهد رشد پیدا بکند باید در کار خودش آزاد باشد، در انتخاب خودش آزاد باشد. شما بچه تان را تربیت میکنید، خیلی هم علاقه مند هستید که او آن طوری که دلتان میخواهد از آب در بیاید ولی اگر همیشه از روی کمال علاقه ای که به او دارید در تمام کارها از او سرپرستی کنید یعنی مرتب به او یاد بدهید، فرمان بدهید: این کار را بکن، از اینجا برو، اگر میخواهد چیزی بخرد همراهش بروید، هی به او دستور بدهید: این را بخر، آن را نخر، محال است که این بچهی شما یک آدم با شخصیت از آب در بیاید. در حدودی برای شما لازم است بچه تان را هدایت کنید و در حدودی هم لازم است او را آزاد بگذارید. یعنی هم هدایت و هم آزاد گذاشتن. این دو وقتی با یکدیگر توام شد، آن وقت بچهی شما اگر یک استعدادی هم داشته باشد ممکن است که یک بچه با تربیت کاملی از آب درآید.
در تفاسیر ذیل آیه لا اکراه فی الدین نوشته اند که مردی انصاری که قبلا بت پرست بود دو پسر داشت که مسیحی شده بودند. این پسرها به مسیحیتی که گرایش پیدا کرده بودند علاقه مند بودند، اما پدر مسلمان بود و خیلی ناراحت بود از اینکه دو پسرش مسیحی شده اند. آمد خدمت رسول اکرم و گفت یا رسول الله! من چه کنم این بچه ها مسیحی هستند، هر کاری میکنم مسلمان نمی شوند، آیا اجازه میدهی اینها را مجبور کنم از دینشان دست بردارند و مسلمان بشوند؟ فرمود: نه. لا اکراه فی الدین.
پیغمبر اکرم فرمود: اجباری در کار نیست. بچههای شما دلشان میخواهد اسلام اختیار بکنند، اگر نمی خواهند اختیار با خودشان، میخواهند بروند بروند، دین امر اجباری نیست.
بسیاری از حکمهای جابرانهی والدین بدین خاطر است که فراموش میکنند فرزند هم حقوقی دارد تا آنجا كه در برخی روایات دیده میشود آزار فرزند آزار والدین انسان محسوب خواهد شد.
علامه مجلسی& روایتی را از امام موسی بن جعفر× نقل کرده که به مردی فرمود:
آیا برای تو پدر و مادر(زنده) هست؟ گفت: نه. فرمود: آیا برای تو فرزندی هست؟ گفت: بلی. به او فرمود:
بر ولدک یحسب لک بر والدیک :
به فرزندت نیکی کن تا برای شما نیکی به پدر و مادر محسوب گردد.
در مقابل: قطع احسان از فرزند و بی اطلاعی از وضع معاش او نیز، اذیت و آذار والدین محسوب میگردد: زیرا بزرگ ترین مصداق مردم آزاری – که زیان آن به پدر و مادر انسان نیز میرسد – قطع احسان و احیانا اذیت و آزار رساندن به فرزند خود خواهد بود.
از امام صادق علیه السلام نقل شده فرمود:
بر الرجل بوالده بره بوالدیه :
نیکی کردن مرد به فرزندش، نیکی به پدر و مادرش محسوب میشود.
برچسبها: